×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

tanha daro

× همه چی از همه جا
×

آدرس وبلاگ من

tanhadaro.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/ma1022

زيباترين چيز در دنيا

�زيباترين چيز در دنيا�


روزي فرشته اي از فرمان خدا سرپيچي کرد وبراي پاسخ دادن به عمل�

اشتباهش در مقابل تخت قضاوت احضار شد. فرشته از خداوند تقاضاي�

بخشش کرد. خداوند با مهرباني نگاهي به فرشته انداخت وفرمود:من تورا�

تنبيه نميکنم، ولي تو بايد کفاره گناهت را بپردازي. کاري را به تو محول ميکنم،

به زمين برو وبا ارزشترين چيز دنيا را براي من بياور.فرشته خوشحال از اينکه�

فرصتي براي بخشوده شدن دارد به سرعت به سمت زمين رفت.سالها روي�

زمين به دنبال با ارزشترين چيز دنيا گشت.روزي به يک ميدان جنگ رسيد،�

سرباز جواني رايافت که به سختي زخمي شده بود . مرد جوان دردفاع از�

کشورش با شجاعت جنگيده بود وحالا درحال مردن بود فرشته آخرين قطره از�

خون سرباز را برداشت وبا سرعت به بهشت باز گشت. خداوند فرمود:به�

راستي چيزي که تو آوردي باارزش است. سربازي که زندگيش را براي�

کشورش ميدهد، براي من خيلي عزيز است، ولي برگرد وبيشتر بگرد.فرشته�

به زمين بازگشت وبه جستجوي خود ادامه داد. ساليان دراز در شهرها ،

جنگلها ،ودشتها گردش کرد. سرانجام روزي در بيمارستان بزرگ پرستاري ديد�

که بر اثر يک بيماري در حال مرگ بود.پرستار از افرادي مراقبت کرده بود که اين�

بيماري را داشتند و آنقدر سخت کار کرده بودکه مقاومتش را از دست داده بود.�

پرستار رنگ پريده در تختخواب سفري خود خوابيده بود ونفس نفس ميزد.در�

حالي که پرستار نفسهاي آخرش را ميکشيد، فرشته آخرين نفس پرستار را�

برداشت وبه سرعت به سمت بهشت رفت.وبه خداوند گفت:خدوندا مطمئنم�

آخرين نفس اين پرستار فداکار با ارزشترين چيزدر دنياست. خداوند پاسخ داد:�

اين نفس چيز با ارزشي است. کسي که زندگيش را براي ديگران ميدهد، يقينا�

از نظر من با ارزش است.ولي برگرد ودوباره بگرد. فرشته براي جستجو ي�

دوباره به زمين بازگشت وساليان زيادي گردش کرد. شبي مرد شروري را که�

براسبي سوار بود درجنگل يافت. مرد به شمشير ونيزه مجهز بود.او�

ميخواست از نگهبان جنگل انتقام بگيرد.مرد به کلبه کوچکي که جنگلبان�

وخانواده اش درآن زندگي ميکردند، رسيد.نور از پنجره بيرون ميزد.مرد شرور از�

اسب پايين آمد واز پنجره داخل کلبه را بدقت نگاه کرد.زن جنگلبان را ديدکه�

پسرش را ميخواباند و صداي اورا که به فرزندش دعاي شب را ياد ميداد،

شنيد.چيزي درون قلب سخت مرد ،ذوب شد. آيا دوران کودکي خودش را بياد�

آورده بود؟چشمان مرد پر از اشک شده بود وهمان جا از رفتار ونيت زشتش پشيمان شد وتوبه کرد

فرشته قطره اي اشک از چشم مرد برداشت وبه سمت بهشت پرواز کرد
خداوند فرمود:

اين قطره اشک با ارزشترين چيزدردنياست، براي اينکه اين اشک آدمي است که توبه کرده وتوبه درهاي بهشت را باز ميکند






سه شنبه 7 دی 1389 - 5:42:05 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
× برای این پست نظرات ارسالی پس از تایید مدیر وبلاگ به نمایش در خواهند آمد

آخرین مطالب


من ، تو ، او


قدرت كلمات (سخن كفتن)خودتون رو دست كم نگيريد


اين عكسا رو ببين يكم بخند حال بگيري با مزه اند نه؟ نظرتون چيه؟


خيلي عجيب اما واقعي


در باره چهار فرشته مقرب خدا ... جبرئيل ، ميكائيل ، عزرائيل ء اسرافيل


شب جلو تلويزيون خوابم برده بود كه يهو ............اين اتفاق افتاد نظرت چيه؟!؟


ده انسان حیوان نما ببين اينا ديگه كين !!! واقعا


عكسهايي از استخوان انسان براي اعتراض به جنگ وخونريزي


دختری که با عكسش شما را جادو میکند!!


با پول .......!!!؟


نمایش سایر مطالب قبلی

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

266114 بازدید

59 بازدید امروز

105 بازدید دیروز

510 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements